مقالههای دکتر الف رو کامل نخوندم هنوز .. و این منو نگران میکنه...از طرف دیگه از مأموریتی که بهم داده شده و هنوز نتونستم انجامش بدم..بیشتر میترسم... چون خیلی مهمتره...
چگونه فقط ماهی بگیریم؟مینویسم که یادم بمونه ..آره.. تناردیه همیشه تناردیه میمونه..هیچ صلحی بین من و اون هیچ وقت .. برقرار نمیشه..میدونی تازه میفهمم چرا رشت قبول شدم.. و خب عین احمقها دلم برای اینجا تنگ میشد! بگذریم.. شنیدی میگن توبه گرگ مرگه ؟ تناردیه حتی توبه هم نکرده هیچ وقت! پس برو تا تهش...دیشب فهمیدم دروغ گفتن بهم باز .. مهم نیست .. برنی درک.. یادم بمونه همین جا .. اینا آدم بشو نیستن .. هیچ کدومشون... هیچ وقت...
چگونه فقط ماهی بگیریم؟اووووونقدر خوشالم که نمیدونی...دلم میخواد پرواز کنم..دوباره انرژیم برگشته بهم ...و من سرخوشانه دارم شروع میکنم به کار...خلقم دوباره بالا اومده و من پر هستم از ایده..از خلاقیت...و ازین بابت شدیدا از کائنات ممنونم... دلم میخواد تا میتونم ازین فرصت استفاده کنم و شروع کنم به کار.. اول هم میخوام یه مقاله بخونم راجع به هولوگرافی🤩🙂
چگونه فقط ماهی بگیریم؟ظهرها که میشه از ساعت حدود یازده تا دو و نیم سه خیلی حالم بد میشه ..یک هجمهای از ترس و تشویش و اظطراب بهم رو میاره که واقعا حالمو بهم میزنه این وضعیت .. ولی چارهای نیست.. و من باید مدارا کنم با این موضوع.. الان که ساعت سه شده حالم بهتره و دنبال راهکارم برای بهتر شدن وضعیتم..فک کنم اگه بنشینم وویسها مو کامل کنم و بره کنار استرسم کمتر بشه.. در مورد اینکه فکر اون دختره «ز» عوضی و دوست بدتر از خودش که حجم ترس و اظطراب رو هر سری با فکر کردن بهشون متحمل میشم، باید با مشاورم صحبت کنم...فعلا همین ..
عنوان دومین مطلب آزمایشی منخب خب خب.. نوبتی هم که باشه نوبت فاش کردن راز مگو ست 🤓 فیبو ی قشنگم🌀 راستش این دنباله ریاضیاتی شگفت انگیز به مدت دوساله که دیگه برام راز نیست.. از وقتی که دو سال پیش با استاد عزیزم در موردش صحبت کردم .. انگار که یک گمشدهای داشتم.. من خیلی خوش شانس بودم که تو زندگیم با استادم آشنا شدم..خوشحالم که یکجا باهاش هم فرکانس شدم و دیدمش..بگذریم فعلا...
فقط هشت روز مونده تا عیدباید دوباره خودم رو بازیابی کنم..اهدافم رو مرور کنم.. ببینم تو زندگیم چند چندم..الان در حال حاضر فقط باید روی مقالههام فوکوس کنم..که کامل یادشون بگیرم..الان فقط وقت مطالعه ست..فقط وقت جمع آوری اطلاعاته:)نمیدونم چرا هر چی حس و حالم بود رفته ..اصلا هیچ انگیزهای برای ادامه کارم ندارم..خسته نیستم.. اما برای انجام کارهای مربوط به هدفم چرا خسته ام راستش..حالا چرا نمیدونم:(این دندون درد لعنتی هم بی تقصیر نیس.. تمام حس و حالم را گرررفت ازم .. ولی نه .. واقعا نمیدونم چمه.. اصلا حوصله مقاله خوندن ندارم..کاش یه نیرویی بیاد در من بدمه دوباره حس مقاله خوندنم بیااااد
Let's hear a science-fiction storyصبح که پاشدم نصف صورتم تا زیر چشمم به شدت باد کرده بود ..الان که دارم مینویسم براتون از شدت ضعف به خاطر خوردن آنتی بیوتیک و آرامبخش بی حال و بی حسه...خیلی حس بدیه.. دلم میخواد خواب به خواب برم.. مقالههام مونده..کلی کار تموم نکرده دارم..آخه این چه بلایی بود سرم اومدامیدوارم صبح که پاشدم حداقل از ورم صورتم خوابیده باشه یه کمفقط همینو میخوام ..فقط همین😔
معرفی کتاب| ارتقای مرجعیت شیعهخب من اومدم با کلی غر...این روزا که کرونا همه رو خونه نشین کرده فرصت خوبیه تا به همه کارهای عقب افتاده برسم ولی انقدر کار زیاد برای خودم تراشیدم که واقعا شبا پا درد و کمردرد و گردن درد وحشتناک میرم تو تختخواب :(
درد مرگی چشیده ام که مپرسخب خب خب..من اومدم با آدرس و عنوان جدییید! الان تو وضعیتی هستیم که یه ویروس فینگیلی همه مون رو خونه نشین کرده..ویروس کرونا..الان کانال دانشگاه رو باز کردم اعلام کرده بود تا آخر اسفند تعطیلیم باز ..میشه با هم یک ماه و نیم که تعطیله یونی! و من کلی وقت دارم مقاله بخونم تو این مدت و خودم رو برای نوشتن پروپوزال آماده کنم🤗الانم از یه طرف دارم لغت میخونم از یه طرف دیگه مقاله ترجمه میکنم که قوی بشم بشم حسابی ..از یه طرف هم وویسهای ترم جدید رو تکمیل میکنم:) کلی خوووشاااالم و هدفم واسه ترم جدید اینه که شاگرد اول این ترم من باشمممم😁چرا که نه😜
درد مرگی چشیده ام که مپرستعداد صفحات : 0